بخشی از متن کتاب:
سربازی با گامهای محکم واستوار در جاده پیش میرفت، یک، دو! یک، دو! او کوله پشتی به دوش و شمشیری به کمر داشت و از جنگ برمیگشت. در راه با جادوگر پیری روبهرو شد. جادوگر بسیار زشت و ترسناک بود و لب زیرینش تازیر چانهاش میرسید. جادوگر به سرباز گفت: سلام، سرباز شجاع! چه شمشیر زیبایی به کمر بستهای و عجب کولهپشتی بزرگی داری! معلوم میشود که یک سرباز واقعی هستی! یک سرباز رشید و شجاع! به همین دلیل هرچه پول بخواهی میتوانی بدست بیاوری..
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.