هزار و یک افسانه ۱ – چشمه‌ی جادو

بخشی از متن کتاب: علی بونه‌گیر توی محل ما زندگی می‌کرد. او آن‌قدر بهانه می‌گرفت که خانواده‌اش از دستش ذله شده‌بودند. روزی مادر علی به حمام رفت. دخترعموی من هم که خیلی زرنگ و عاقل بود و آن روز به حمام رفته‌بود علت ناراحتی‌اش را پرسید. مادر علی ماجرا را برای او تعریف کرد. دختر گفت: برو به علی بگو امروز توی حموم دختر خوبی دیدم و می‌خوام برات برم خواستگاری. مادر علی به او گفت، علی قبول کرد و با دختر عموی من که اسمش گلنسا بود ازدواج کرد…

 

 

80،000 تومان

ناموجود