بخشی از متن کتاب:
اولین شبی است که در مدرسهی فوگلمان هستم.
در خوابگاه فقط خودم هستم، تک و تنها. باد خنکی از میان پنجرههای کرکرهای خوابگاه به داخل میوزد. هرکاری میکنم خوابم نمیبرد. چراغقوه، این دفترخاطرات و خودنویسم را درآوردم. چون کسی نیست که بخواهم با او حرف بزنم، تصمیم گرفتم خاطراتم را بنویسم. اما چی توی آن یادداشت کنم؟ آنقدر احساس تنهایی میکنم که کلمهای به ذهنم نمیرسد.
چمدانم کنارم روی تخت است. بازش کردهام، اما هنوز خالیاش نکردهام. از وقتی پایم را توی این مدرسه گذاشتم، تصمیمم را گرفتم: اینجا زیاد نمیمانم، نمیدانم کی و چهجوری، اما بالاخره از اینجا در میروم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.