مینی پاکتهایش را برداشت، توی کلاس راه رفت و آنها را روی میز بچههایی گذاشت که دعوت کردهبود.
کورنلیا او را با کنجکاوی نگاه کرد و به پیو گفت: هههه! مینی خانم نامههای عاشقانهاش را پخش میکند!
مینی با صدای بلند گفت: آنها نامههای عاشقانه نیستند
کورنلیا پرید و نامهای را که مینی روی میز مایرمارکوس گذاشته بود، قاپ زد و برداشت.
بعد، بلند گفت: الآن میبینیم که نامهی عاشقانه هست یا نه.
میخواست کاغذ را از توی پاکت در بیاورد که ماکسی فریاد کشید: زود آن رابگذار سرجایش!
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.