افسانه‌های ملل برای کودکان ۶ – قصه‌های مهر و دوستی

در خیابانی، خانه‌ای قدیمی بود که سی صد سال عمر داشت. درست در مقابل آن خانه، خانه‌های جدید و زیبایی بود. در یکی از خانه‌های جدید پسر بچه‌ای زندگی می‌کرد که آن خانه‌ی قدیمی را خیلی دوست داشت. او هر وقت از پنجره‌ی اتاقش به آن خانه‌ی قدیمی با دیوار‌های آهکی نگاه می‌کرد، خیابان‌های قدیمی را با ناودان‌ها و پله‌هایش در خیالش می‌دید. او همچنین در خیالش سربازهایی را می‌دید که با نیزه‌هایشان از خیابان می‌گذشتند.

در آن خانه‌ی قدیمی، پیرمردی تنها زندگی می‌کرد. بعضی وقت‌ها پسرک به پیرمرد سلام می‌کرد و پیرمرد هم جواب سلام او را می‌داد.

یک روز تعطیل، پسرک با اجازه‌ی پدرش به خانه‌ی پیرمرد رفت…

 

25،000 تومان