بخشی از متن کتاب:
از کلهی سحر تا بوق سگ
این مثل را قدیمیها زمانی به کار میبردند که میخواستند بگویند لحظهای آرامش و آسایش نداشتهاند و از صبح خیلی زود تا شب یک نفس کار کردهاند. حالا این مثل از کجا آمده؟ این مثل یادگار روزگار تلخی است که بر مردم این سرزمین گذشته است. یادگار شبهای حکومت نظامی.
در آن روزها پیش از اذان صبح را «کلهی سحر» و «بوق سگ» را زمان بگیر و ببند مردم در وقت حکومت نظامی میگفتند.
حکومت نظامی همانطور که از اسمش پیداست، زمان حکومتِ نظامیهاست. در این ساعتها کسی حق رفت و آمد در کوچهها را نداشت و اگر کسی را در خیابان میدیدند، دستگیر میکردند و به زندان میبردند. دو ساعت بعد از غروب به فاصلهی نیم ساعت سه بار شیپور زده میشد. شیپور اول را که میزدند یا میکشیدند، دکاندار و کاسبها باید جنس و وسایل خودشان را جمع میکردند. بعد از شیپور دوم همه باید به خانههایشان میرفتند. شیپور سوم که زده میشد، هرکس را میدیدند، دستگیر میکردند. بعد از شیپور سوم فقط صدای پارس سگها در کوچهها و محلهها میآمد؛ برای همین میگفتند: بوق سگ؛ وگرنه سگها که نمیتوانند بوق بزنند!
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.