افسانه‌های ایرانی برای کودکان 14 – شش تا پا گنده و ۶ قصه‌ی دیگر

نویسنده: محمدرضا شمس تصویرگر: رودابه خائف

شش تا پا گنده بودند و یک قلمبه. شش تا پا گنده، روزی شش تا گاری می‌ساختند، قلمبه روزی یکی. شش تا پا گنده گاری‌هایی را که می‌ساختند، می‌فروختند، اما قلمبه، گاری‌هایش را نگه‌ می‌داشت. قلمبه بعد از بیست و چهار روز، بیست و چهار تا گاری داشت، اما شش تا پا گنده یه دانه‌هم نداشتند.

شش تا پا گنده، حسودی‌شان شد و گاری‌های قلمبه را آتش زدند. قلمبه که زورش به آن‌ها نمی‌رسید، خاکستر گاری‌هایش را جمع کرد و توی کیسه ریخت. بعد کیسه را روی کولش انداخت و رفت تا به قصر پادشاه رسید. کیسه را زمین گذاشت و خوابید…

 

25،000 تومان